شروع کلاسهای دانشگاه
پسر عزیزم دو روزه که کلاسهای دانشگاه مامان شروع شده و بابایی مهربون از سرکار میاد خونه و شمارو نگه میداره سرکلاس خیلی دلم برات تنگ میشه و تا بیام خونه ده بار عکست و نگاه میکنم. بابایی میگن که شما پسر خیلی خوبی بوده و اذیتش نکردی ... ممنون از بابا جون و شما که به مامان کمک میکنید تا راحتتر درس بخونه...